داستان(صبر‏)‏‎‏(نظریادت نره‏)‏:‎
بدون سانسور‏!‏,اووووف‏!‏‏!‏


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








تاریخ: چهار شنبه 19 مهر 1391برچسب:معلم عصبی دفتر رو روی میز کوبید و داد زد سارا,,,,دخترک خودش رو جمع و جور کرد,سرش رو پایین انداخت و خودش رو تا جلوی میز معلم کشید و با صدای لرزان گفت:بله خانم?!معلم که از عصبانیت شقیقه هاش می زد,تو چشمای سیاه ومظلوم دخترک خیره شد و داد زد:چندبار بگم مشقاتو تمییز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نکن?ها?!فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه بی انظباطش باهاش صحبت کنم!,دخترک چونه ی لرزونش رو جمع کرد,,,بغضش رو به زحمت قورت داد و آروم گفت:خانوم,,,مادرم مریضه,,,اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق می دن,,,اونوقت می شه مامانم رو بستری کنیم که دیگه أز گلوش خون نیاد,,,اونوقت می شه برای خواهرم شیر خشک بخریم که شب تا صبح گریه نکنه,,,اونوقت,,,اونوقت قول داده أگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره که من دفترهای داداشم رو پاک نکنم و توش بنویسم,,,اونوقت قول می دم مشقامو_________________________,معلم صندلیش رو به سمت تخته چرخوند و گفت بشین سارا,,,,و کاسه اشک چشمش روی گونه خالی شد,,,,(سازنده ترین کلمه ,
ارسال توسط مهندس ملاحی

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 60
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 68
بازدید ماه : 1022
بازدید کل : 191267
تعداد مطالب : 95
تعداد نظرات : 18
تعداد آنلاین : 1





استخاره آنلاین با قرآن کریم

داستان روزانه


بازی آنلاین


كد ماوس